سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

رزمنده مخلص وخستگی ناپذیر :  مهندس حسن کسایی ازمرند

به قلم :  سردار محمدرضا محمدزاده فرمانده تیپ ذوالفقار در دوران دفاع مقدس

 

نام شهید مهندس حسن کسایی را در دوران انقلاب بسیار شنیده بودم، زحمات و خدمات بی شائبه ایشان در رسیدگی به محرومین روستاهای دور افتاده ی اطراف مرند زبان زد عام وخاص بود، با اکیبهای عاشق انقلاب خدمات زیادی را برایر وستائیان مناطق محروم انجام داد که از جمله خدمات آنها :

حمام های عمومی بهداشتی ، لوله کشی آب آ شامیدنی وهموار نمودن جاده برای روستائیان بود ایشان در تمام زمینه ها حتی در حیطه ی علم از هیچ کوششی فرو گذار نبود و تحصیلات دانشگاهی خود را با موفقیت به اتمام رسانید و با نمره های بسیار عالی از دانشگاه فارغ التحصیل شد که این در مقابل شاهکارهای ایشان در طول جنگ سرابی بیش نیست، به یک جمله تمام خوبی ها در وجود ایشان تبلور یافته بود گویی خوبی هستی خود را از وجود ایشان به عاریت گرفته بود، تمام این خوبیها درحد شنیدن از دیگران بود، به قول یک ضرب المثل که می گوید : شنیدن کی بود مانند دیدن ، دیدن یک صحنه از فداکاری های ایشان در طی جنگ می تواند تاثیرگذاری این شنیدارها را بیش ترکند. لشکر عاشورا مشغول آماده سازی مقدمات عملیات بزرگ  پاسگاه  زید بود تیپ ذوالفقار ازاین ماموریت بزرگ مستثنی نبود، همه رزمندگان در خط مقدم جهت آماده سازی سنگرها برای آتش بارهای شب عملیات مشغول کار بودند، سلاح های سنگین ونیمه سنگین برای شب حمله، به سنگرهای بزرگ وزیادی احتیاج دارد،هرقبضه خمپاره به اندازه 120 میلی متری به یک سنگر قبضه به قطر 15/2 متری و ارتفاع  180 سانتی متری وزیرسازی لایه به لایه با گونی والواربرای ثابت ماندن قبضه در هنگام تیراندازی جز واجبات سنگر آتش بارها است در کنار آن یک سنگر مهمات زیرزمینی سرپوشیده که با یک کانال به سنگر قبضه وصل شود، به همچنین به یک سنگر گروهی که 4 الی 6نفرازخدمه ی قبضه بتواند در آن استراحت کند از ضررویات یک سنگر عملیاتی است ،این کار سنگین در فصل تابستان وگرمای 45 درجه بالای صفر خوزستان ایمان 72 تن کربلا را می خواهد که بتواند دوام بیاورد. روزها می گذشت می شد روزشماری عملیات را از چهره وفعالیت رزمندگان فهمید همه بچه ها  مشغول آماده سازی سنگرها بودند، من هم جهت بازدید سنگرها واحوالپرسی از بچه ها سنگر به سنگر می گشتم تا به سنگر آخر برسم نزدیک ظهر شد بچه ها کار را رها کرده وبه داخل سنگرها جهت ادای نماز وصرف ناهار پناه برده بودم از دور دیدم که یک نفر روی سرش چفیه انداخته وبه تنهایی گونی های پر خاک را روی هم می چیند تا سنگر قبضه را به اتمام برساند با خودم گفتم بهتر است جلوتر بروم وکمکش کنم کمی جلوتر رفتم وگفتم رزمنده خدا قوت، شما گرمتان نیست؟ خندید وگفت: چرا؟ من هم می خواستم یواش یواش پیش بچه ها بروم  بعد تمام شدن کار دستش را گرفتم و وارد سنگر شدیم وبا بچه ها احوالپرسی کردم ایشان رو به بچه ها کردو گفت : بچه ها مهمان داریم چیزی برای پذیرایی هست ؟ یکی از بچه ها گفت : آقای کسایی فقط آن دوغی که شما ساعتی پیش درست کردین غیر آن چیزی نداریم با حیرت پرسیدم کدام کسایی؟ بچه ها با سکوت ونگاه تبسم آمیزشان انگاری به من گفتند که ایشان حسن کسایی است ولی من به این سکوت اکتفا نکردم ودوباره پرسیدم حسن کسایی را می گویین؟ یکی از بچه ها گفت: چطور ایشان را نمی شناسید؟ " بلی ایشان همشهری شماست" از خوشحالی شوکه شد واز او سوال کردم چطوری از جهاد سازندگی به شما اجازه اعزام با بسیج را دادند؟ گفت : همانطو ری که بچه های زیر 16سال به بسیج کلک می زنند واعزام می شوند از این جمله اش فهمیدم که دزدکی با بسیج اعزام شده وموقع ثبت نام نگفته که از کادر جهادسازندگی است ازایشان خواستم که وسایل شخصی اش راجمع کند تا با  هم به قرارگاه تیپ برویم واز آنجا کارهای مهم وبزرگتری را پیگیری کنیم ایشان هم اعتراضی نکردو گفت : من در اختیار فرماندهی هستم هر کجا که شما لازم بدانید من در آنجا خواهم مانداما هم سنگرانش که به وی علاقه پیدا کرده بودند با رفتن وی مخالفت کرده وتقاضا داشتند که در کنار آنها بماند بچه ها می گفتند تنها کسی که از ما بزرگ است وبا صحبتهایش به ماروحیه ودلگرمی می دهد ایشان است با این گفته آنها تسلیم تقاضای رزمندگان شدم بعداز پایا ن یافتن آماده سازی خط وی را به قرارگاه آوردم اولین کارش را با آوردن لودر وبولدوزر از جهاد سازندگی آذربایجان به اردوگاه لشکر وبا احداث خاکریز دور اردوگاه لشکر عاشورا وتیپ ذوالفقار شروع کرد چند روزی نگذشت که از جهادسازندگی آذربایجان آمدند وتقاضا کردند که به ایشان تسویه حساب بدهند تا دوباره به جهادسازندگی برگردد می دانستم اگر بدانند ایشان با بسیج به جبهه آمده نخواهند گذاشت که در این جا بماند همانطور هم شده رزمندگان تیپ ذوالفقار با چشمان اشکبار اورا بدرقه کردند.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

آیا واقعا رئیس جمهور به این آمار باور دارد!؟/ روحانی: 400 هزار شغل ایجاد کردیم/ مرکز آمار: 690 هزار نفر طی یک سال اخیر بیکار شده‎اند

در حالی که به گفته مقامات دولت یازدهم، در 8 ساله دولت قبل مجموعا 600 هزار شغل ایجاد شده بود؛ اینک آمار رسمی نشان می‌دهد طی یک سال اخیر همه آن 600 هزار شغل از دست رفته است.

انتقاد از آمارهای اشتغالزایی دولت احمدی‌نژاد، فصل مشترک سخنان یک سال اخیر کابینه آقای روحانی درباره عملکرد دولت سابق بوده است.

درباره میزان اشتغالزایی دولت احمدی‌نژاد آمارهای متناقضی از سوی مسئولان دولت یازدهم اعلام شد؛ اما آخرین حرف در این زمین از سوی وزارت کار دولت یازدهم اعلام شد.

آذرماه سال گذشته علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه دولت یازدهم رسما اعلام کرد که در بهترین حالت در 8 سال دولت احمدی‌نژاد تنها سالانه 75هزار فرصت جدید شغلی ایجاد شد که سرجمع 8 سال 600هزار شغل می‌شود.

 

دولت ژنرال‌ها هرچند رقم نازل سالانه 75 هزار اشتغالزایی دولت سابق را به تمسخر می‌گرفتند؛ اما اینک با انتشار آمار رسمی مشخص شده نه تنها از تکرار این رقم اشتغالزایی ناموفق بوده‌اند بلکه طی یک سال 690 هزار نفر را بیکار کرده‌اند.

 

جدیدترین گزارش مرکز آمار از وضعیت بیکاری کشور حاوی نکات تکان‌دهنده  و نگران‌کننده‌ای از اوضاع بازار کار کشور است.

در حالی که گزارش مرکز آمار از تک رقمی شدن نرخ بیکاری خبر داده است؛ اما جزئیات این گزارش از بیکار شدن 690 هزار نفر طی یک سال اخیر حکایت دارد.

 

طبق گزارش جدید مرکز آمار، نرخ مشارکت اقتصادی در تابستان امسال نسبت به تابستان سال گذشته نزدیک به 2 درصد کاهش یافته است.

بدین ترتیب در حالی که تابستان سال گذشته جمعیت فعال کشور 24 میلیون و 754 هزار نفر بود این رقم در تابستان امسال به 23 میلیون و 756 هزار نفر کاهش یافته است؛ به عبارت دیگر در یک سال اخیر حدود یک میلیون نفر از بازار کار کشور کنار رفته‌اند.

این کاهش 2 درصدی به معنای آن است که حدود یک میلیون نفر به دلایلی از جمله ناامیدی از یافتن شغل، از بازار کار کشور کنار رفته‌اند. این یک میلیون نفر هم شامل بیکارانی است که از سال‌های قبل بیکار بوده و هم شامل افرادی است که طی یک سال اخیر شغل خود را از دست داده‌اند.

بر اساس ارقام اعلامی مرکز آمار، در تابستان امسال تعداد بیکاران نسبت به تابستان سال گذشته 306 هزار نفر کمتر شده است. این کاهش عددی بیکاران، سبب شده نرخ بیکاری به 5/9 درصد کاهش یابد؛ اما ارقام مربوط به تعداد شاغلان و جمعیت فعال به خوبی نشان می‌دهد که کاهش بیکاری ناشی از اشتغالزایی نبوده، بلکه به علت افزایش بیکاران ناامید از یافتن شغل بوده که سبب کاهش یک میلیونی جمعیت فعال شده است.

به زبان ساده‌تر اگر دولت توانسته بود در یک سال اخیر 306 هزار شغل ایجاد کند بایستی به همین تعداد بر جمعیت شاغلان افزوده می‌شد. ولی ارقام مرکز آمار نشان می‌دهد اتفاقا تعداد شاغلان در همین مدت، 690 هزار نفر کاسته شده است.

 

تابستان 1392

تابستان 1393

تغییر

تعداد شاغلان

22191244

21499772

691472-

تعداد بیکاران

2563624

2257194

306430-

جمعیت فعال

24754868

23756966

997902-

 

این ارقام دولتی، نشان می‌دهد که کاهش بیکاری نه به خاطر اشتغالزایی بلکه به خاطر خروج بیکاران ناامید از یافتن کار از بازار کار از آمارها شده است زیرا مطابق تعریف استاندارد بیکاری، فقط افرادی جزو آمار بیکاران محسوب می‌شوند که از سه هفته قبل از هفته آمارگیری دنبال کار رفته باشند.

با توجه به این که یک ساله منتهی به تابستان امسال را می‌توان سال اول عملکرد دولت روحانی دانست، کاهش 650 هزار نفری تعداد شاغلان در این مدت، کارنامه نگران‌کننده‌ای برای دولت یازدهم محسوب می‌شود. با استفاده از فرمولی که سال گذشته مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس دولت یازدهم برای محاسبه خالص اشتغال در دولت احمدی‌نژاد استفاده کرد، می‌توان اینطور نتیجه گرفت که خالص اشتغالزایی سال اول دولت یازدهم (تابستان 1392 تا تابستان 1393) منفی 690 هزار نفر بوده است.

این در حالی است که طبق محاسبات مسعود نیلی مشاور اقتصادی روحانی، خالص اشتغالزایی در دولت احمدی‌نژاد به طور میانگین سالانه مثبت 14 هزار نفر بود.

 

* خیاط در کوزه افتاد

اما در حالی که گزارش رسمی مرکز آمار از بیکار شدن 690 هزار نفر طی یک سال اخیر خبر می‌دهد، رئیس‎جمهور در گفتگوی تلویزیونی شب گذشته، اعلام کرد که در سال جاری حداقل 400 هزار شغل ایجاد شده است. در همین حال، محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت نیز که شب گذشته در یکی دیگر از شبکه‎های تلویزیونی بصورت زنده حضور یافته بود، با تاکید بر ایجاد اشتغال 400 هزار نفری در سال جاری از رسانه‎هایی که در آین آمار شبهه وارد کرده بودند انتقاد کرد، این در حالی است که این مرکز آمار بوده است که در گزارش خود نسبت به آمار ایجاد 400 هزار شغل تشکیک جدی وارد کرده است.

آماری که امروز مبنای گزارش رئیس دولت و سخنگوی آن برای اعلام میزان اشتغال در سال گذشته شده است، همان آماری بود که در دولت دهم میزان اشتغال را سالانه یکی دو میلیون اعلام می‎کرد، اما همان زمان مقامات فعلی دولت یازدهم در پاسخ می‌گفتند چون اظهارات مقامات دولت دهم با گزارش مرکز آمار در تناقض است، بنابراین آمارسازی است و باید به گزارش مرکز آمار استناد کرد.

بر همین اساس و بنا بر رویه دولتمردان دولت یازدهم در برخورد با آمار دولت‎های گذشته، در زمینه آمار میزان اشتغال، تنها باید به گزارش مرکز آمار استناد کرد که بر این اساس، 690 هزار نفر در سال گذشته از کار بیکار شده‎اند.

در غیر این صورت اگر قرار باشد گزارش وزارت کار دولت یازدهم درباره اشتغالزایی 400 هزار نفری در سال جاری را بپذیریم باید گزارش وزارت کار دولت دهم مبنی بر اشتغالزایی 7 میلیون نفری در دولت احمدی‌نژاد را هم بپذیریم.

اما شاید فراتر از این بحث‎های آماری، با یک تحلیل ساده کارشناسی نیز بتوان به این نتیجه رسید که در سایه سیاست‎های سنگین انقباضی دولت و رکود شدید تورمی که دولت را وادار به تهییه لایحه خروج از رکود کرده است، ادعای ایجاد 400 هزار شغل ادعایی متناقض و غیرقابل قبول به نظر می‎رسد.

آفتی که این نوع ارائه آمار می تواند برای دولت ایجاد کند، فرو بردن دولت در توهم موفقیت خیالی و فاصله گرفتن از واقعیات عینی اقتصادی است. بهتر است دولت به جای بازی با آمار و چشم امید بستن به مذاکره با آمریکا، واقعیات عرصه اجرایی کشور را ببیند، بپذیرد و برای اداره آن نه مبتنی بر مذاکرات خارجی که مبتنی بر اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی برنامه هایی عینی و عملیاتی و البته مقرون به نتیجه بریزد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

گفت: از چالش هسته‌ای چه خبر؟! به کجا رسیده؟!
گفتم: طرف مقابل باج می‌خواهد و ما هم که اهل باج دادن نیستیم.
گفت: کمپین 6 کارگردان چی شد که برای آمریکا پیام ضعف و ذلت فرستاده و گفته بود «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»!
گفتم: یکی از آنها که اعلام کرد فریبش داده‌اند و منظورش اعلام ذلت در برابر دشمن نبوده است و 5 نفر دیگر هم که با بی‌محلی روبرو شدند.
گفت: اصلاً چرا درباره چیزی نظر می‌دهند که از آن اطلاعی ندارند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از قدیم و ندیم گفته‌اند «هر کسی کار خودش، آتیش به انبار خودش»! می‌گویند؛ یارو که خیلی اهل مد و تجملات بود مشغول مشاهده یک بحث هسته‌ای از تلویزیون بود. رفیقش پرسید از مذاکرات چه خبر؟ گفت؛ هیچی! اشتون که همون کت قبلی تنشه! چکمه‌هایش هم که خیلی افتضاحه! ولی ساعتش جدیده!


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

بسم الله الرحمن الرحیم
چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟
غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی
آزادی
دموکراسی
و حقوق بشر
و شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی با
امپریالیسم
و برابری
افکار عمومی را اداره می‌کردند.

امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود.
سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

10 سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، پیدا نشد!
همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».
یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی».
آن موقع ما امتحان کردیم که رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60.000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

سال 59 از یکی از اساتید یهودی آلمان پرسیدند:
«استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی»؟
خنده‌ای کرد و گفت:
«آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!»
کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود.
گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد.
وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد.
آنوقت ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم.
کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است.
از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله" چون "امام" یک بار معنوی دارد!
از طرفی، ایشان آنطور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!».

شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی، شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود.
امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی برو کنار، آقای بهشتی اداره کند.
وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم.
بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد.
امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود.
سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

امامت‌محوری
امّت‌گرایی
عدالت‌گستری
و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین
اساس تئوری امام خمینی بود.

امام خمینی از دنیا رفتند.
آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفت:
1- «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم»
2- «خبرگان مرجع تعیین نکرده است»
یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

وقتی ایشان جای کلمه «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» هم شد «ملّت».
یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم.
وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداء و به نظام تحمیل کردند، کلمه‌ی «توسعه» بود.
فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»!
خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی.
«مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛
یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، خواسته یا ناخواسته توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!».
اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم!
روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم!
مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟!
و ...
بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد.

آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آنجا نامه می‌نویسد به این عنوان:
«حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای»!
یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنه‌ای».
سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای!
آن وقت ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!
شما هر لعنتی که به دشمنان بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید« امام خامنه‌ای».


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

همسر شهید سیدعلی اندرزگو میگوید:

چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.

بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ